جواب دندان شکن(حکایت ناب)

روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که
ناآگاهانه به زنی تنه زد. زن بی وقفه شروع به
فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .بعد از مدتی
که خوب تولستویرا فحش مالی کرد ،تولستوی
کلاهش را از سرش برداشت و ...محترمانه
معذرت خواهی کرد و در پایان گفت :
مادمازل من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد
و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت :
شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید
که به من مجال این کار را ندادید!!!
+ نوشته شده در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۱ ساعت 20:4 توسط امیر
|
سلام خدمت همه بازدید کنندگان این وبلاگ اسم بنده امیر هستم دانشجوی کارشناسی رشته برق قدرت امیدوارم تونسته باشم با ایجاد این وبلاگ تا حدی نیاز های شما دوستان گلم رو برطرف کرده باشم مطالب این وب برگرفته از وب های دیگست و چیزایی رو هم خودم مینویسم براتون امیدوارم لذت ببرید