پیشنهاد خاک بر سری...

مردي توي کوپه قطار با يک خانم غريبه همسفر بوده..
شب خانمه ميره تخت بالايي ميخوابه و مرده تخت پاييني..
نصفه شب خانمه ميگه: سردمه، کاش شما ميتونستي ميرفتي از مأمور قطار برام پتو ميگرفتي..
مرده ميگه: ميخواي خانم امشب فرض کنيم زن و شوهر هستيم تا هردومون گرم شيم؟ خانومه که همچين بگي نگي از پيشنهاد بدش نيومده بوده ميگه: باشه حاضرم..
مرده ميگه: پس پاشو خودت برو پتو بگير، براي منم يه چايي بيار....
شادي روح آدم منحرف صلوات
شب خانمه ميره تخت بالايي ميخوابه و مرده تخت پاييني..
نصفه شب خانمه ميگه: سردمه، کاش شما ميتونستي ميرفتي از مأمور قطار برام پتو ميگرفتي..
مرده ميگه: ميخواي خانم امشب فرض کنيم زن و شوهر هستيم تا هردومون گرم شيم؟ خانومه که همچين بگي نگي از پيشنهاد بدش نيومده بوده ميگه: باشه حاضرم..
مرده ميگه: پس پاشو خودت برو پتو بگير، براي منم يه چايي بيار....
شادي روح آدم منحرف صلوات
+ نوشته شده در چهارشنبه نهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 2:31 توسط امیر
|

سلام خدمت همه بازدید کنندگان این وبلاگ اسم بنده امیر هستم دانشجوی کارشناسی رشته برق قدرت امیدوارم تونسته باشم با ایجاد این وبلاگ تا حدی نیاز های شما دوستان گلم رو برطرف کرده باشم مطالب این وب برگرفته از وب های دیگست و چیزایی رو هم خودم مینویسم براتون امیدوارم لذت ببرید