لاستیک...!

ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮﻱ ﺑﺎ ۹ ﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﺴﺘﮕﺎﻩ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎﻳﻲ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﻠﺤﻖ ﺷﺪ ، ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﻛﻪ
ﺁﻣﺪ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺯﻥ ﻭ ۹ ﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﺗﻮﻧﺴﺘﻨﺪ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺸﻮﻧﺪ . ، ﺑﻪ
ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺷﻮﻫﺮ ﻭ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺭﺍﻩ
ﺑﻴﺎﻓﺘﻨﺪ ،، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻲ ﺷﻮﻫﺮﻩ ﺍﺯ ﺗﻖ ﺗﻖ ﭼﻮﺏ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ
ﻋﺼﺒﺎﻧﻲ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﻳﻪ ﺗﻴﻜﻪ ﻻﺳﺘﻴﻚ ﺳﺮ ﭼﻮﺑﺖ ﻧﻤﻴﻜﻨﻲ . ﺗﻖ
ﺗﻖ ﺍﺵ ﻣﻨﻮ ﺩﻳﻮﻭﻧﻪ ﻛﺮﺩ !!..
ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﺍﮔﻪ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻻﺳﺘﻴﻚ ﺳﺮ ﭼﻮﺑﺖ ﻣﻲ
ﺫﺍﺷﺘﻲ ﺍﻻﻥ ﻣﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﭘﺲ ﺧﻔﻪ ﺷﻮ ﻟﻄﻔﺎً ||:
ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﻲ == ﻻﺳﺘﻴﻚ

خیارشور...!

ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺧﯿﺎﺭﺷﻮﺭ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺷﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﻧﯿﻢ
ﮐﯿﻠﻮ ﺧﯿﺎﺭﺷﻮﺭ ﺑﺪﻩ
ﺑﺮﺍﻡ ﻧﯿﻢ ﮐﯿﻠﻮ ﮐﺸﯿﺪ ﺩﺍﺩ ﺑﻬﻢ ﯾﻪ ﻧﮕﺎ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺭﺷﻮﺭﺍ ﮐﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ
ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﯿﺸﻪ ﯾﻪ ﮐﯿﻠﻮﺵ ﮐﻨﯽ
ﮔﻔﺖ : ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﯽ ﻧﯿﻢ ﮐﯿﻠﻮ ﺣﺎﻻ ﻣﯿﮕﯽ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ
ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺣﻮﺍﺳﻢ ﻧﺒﻮﺩ
ﺁﻗﺎ ﯾﻪ ﮐﯿﻠﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﮐﺸﯿﺪ ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﯾﻪ ﻧﮕﺎ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺭﺷﻮﺭﺍ
ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﻣﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﯿﻠﻮ ﺑﺪﯾﻦ
ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺑﻪ؟ ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﮔﻔﺘﯽ ﯾﮏ ﮐﯿﻠﻮ ﺑﺪﻩ .
ﮔﻔﺘﻢ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺣﺎﻻ ﻫﻤﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﻌﺪ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﻢ ﺩﯾﺪﻡ
ﭘﻮﻟﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﯿﻢ ﮐﯿﻠﻮ ﺧﯿﺎﺭﺷﻮﺭﻩ
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﯿﻢ ﮐﯿﻠﻮ ﺧﯿﺎﺭ ﺷﻮﺭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺭﻡ
ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻬﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ |:
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﻫﺎ، ﺍﺻﻦ ﯾﺎﺭﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﻮﺩ

نخود هر اش

ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﮔﺎﻭ ﭘﺎﺵ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻪ ،
ﮐﺸﺎﻭﺭﺯ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻣﯿﺎﺭﻩ . ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﻣﯿﮕﻪ " : ﺍﮔﻪ ﺗﺎ
3 ﺭﻭﺯ ﮔﺎﻭ ﻧﺘﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﺘﻪ ﮔﺎﻭ ﺭﻭ ﺑﮑﺸﯿﺪ "
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺸﻨﻮﻩ ﻭ ﻣﯿﺮﻩ ﭘﯿﺶ ﮔﺎﻭ ﻣﯿﮕﻪ " :ﺑﻠﻨﺪ
ﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ " ﮔﺎﻭ ﻫﯿﭻ ﺣﺮﮐﺘﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ... ﺭﻭﺯ ﺩﻭﻡ
ﺑﺎﺯ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺑﺪﻭ ﺑﺪﻭ ﻣﯿﺮﻩ ﭘﯿﺶ ﮔﺎﻭ ﻣﯿﮕﻪ "
ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﺭﻭ ﭘﺎﺕ ﻭﺍﯾﺴﺎ " ﺑﺎﺯﮔﺎﻭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﻭﺍﯾﺴﺘﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﺵ ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ
ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻣﯿﺮﻩ ﻣﯿﮕﻪ " : ﺳﻌﯽ ﮐﻦ ﭘﺎﺷﯽ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ
ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ ﻭ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺭﻭ ﭘﺎﺕ ﻭﺍﯾﺴﯽ ﺩﺍﻣﭙﺰﺷﮏ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﯾﺪ
ﮐﺸﺘﻪ ﺷﯽ " ﮔﺎﻭ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﻭﺭ ﭘﺎ ﻣﯿﺸﻪ .. ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯﺑﻌﺪ
ﮐﺸﺎﻭﺭﺯ ﻣﯿﺮﻩ ﺩﺭ ﻃﻮﯾﻠﻪ ﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮔﺎﻭ ﺭﻭ ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ
ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ " : ﮔﺎﻭ ﺭﻭ ﭘﺎﺵ
ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ! ﺟﺸﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ ... ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﻭ ﻗﺮﺑﻮﻧﻲ
ﻛﻨﻴﺪ " ... ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ : ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻮ ﻧﺨﻮﺩ ﻫﺮ ﺁﺷﯽ
ﻧﮑﻨﯿﺪ ! ﺍﺻﻦ ﮐﻼ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻭﻯ ﮐﻤﮏ ﻧﮑﻨﯿﺪ ..
ﺧﯿﺎﻟﺘﻮﻥ ﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ؟ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺗﻤﻮﻡ
ﺷﺪ :)))))
ﺗﺎﺯﻩ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺕ

گربهه..!.!

ﯾﺎﺭﻭ ﻣﻴﺮﻩ ﺩﻛﺘﺮ ﻣﻴﮕﻪ : ﺁﻗﺎﻱ ﺩﻛﺘﺮ ﻣﻦ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﻣﻢ ﺑﻠﺪ ﻧﻴﺴﺘﻴﻢ ﺑﺎ
ﻫﻢ ﺍﺯﻭﻥ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭﻛﻨﻴﻢ ! ﺩﻛﺘﺮﻩ ﻣﻴﮕﻪ :ﺟﺎﻧﻢ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻛﺎﺭﻱ
ﻧﺪﺍﺭﻩ، )ﻫﻤﻮﻥ ﻣﻮ ﻗﻊ ﺩﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﻭ ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﻛﻪ ﺭﻭ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺳﺨﺖ
ﻣﺸﻐﻮﻟﻨﺪ( ﻣﻴﮕﻪ : ﻣﺜﻼ ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺑﻪ ﺭﻭ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ، ﺑﺒﻴﻦ
ﻧﺮﻩ ﻭﺍﺳﺘﺎﺩﻩ ﭘﺸﺖ، ﻣﺎﺩﻫﻪ ﻭﺍﺳﺘﺎﺩﻩ ﺟﻠﻮ ﻭ… ﺧﻼﺻﻪ ﺍﺳﺎﺱ ﻛﺎﺭ
ﺭﻭ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﻣﻴﺪﻩ . ﻳﻪ ﻣﺪﺕ ﻣﻴﮕﺬﺭﻩ، ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﻛﺘﺮﻩ ﺯﻧﻪ ﯾﺎﺭﻭ ﺭﻭ
ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﮐﻪ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺳﻴﺎﻩ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ، ﺩﺍﺭﻩ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻴﻜﻨﻪ . ﺍﺯﺵ ﻣﻲﭘﺮﺳﻪ: ﺍﻧﺸﺎﺍﻟﻠﻪ ﺑﻼ
ﺩﻭﺭﻩ، ﭼﻲ ﺷﺪﻩ ﺧﺎﻧﻢ؟ ! ﻣﻴﮕﻪ : ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﻱ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﭘﺎﻳﻴﻦ !

نابینا و گیلاس


ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ : ﻣﮕﺮ ﺷﺮﻁ ﻧﮑﺮﺩﯾﻢ ﺍﺯ ﮔﯿﻼﺳﻬﺎﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺒﺪ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ
ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ؟
ﺑﯿﻨﺎ : ﺁﺭﻩ
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ : ﭘﺲ ﺗﻮ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻋُﺬﺭﯼ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯼ ؟
ﺑﯿﻨﺎ : ﺗﻮ ﻭﺍﻗﻌﺎ " ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﯾﯽ ؟ !
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ : ﻣﺎﺩﺭﺯﺍﺩ !
ﺑﯿﻨﺎ : ﭘﺲ ﭼﻄﻮﺭ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ ﻣﻦ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺳﻪ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ ؟!
ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ : ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺩﻭ ﺗﺎ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻡ ﻭ ﺗﻮ ﻣﻌﺘﺮﺽ
ﻧﻤﯽ ﺷﯽ :دی

نت...!

ﻭﺿﻊِ ﻧﺖ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ،
ﻫﻔﺖ ﻫﺸﺖ ﺗﺎ ﺗﺐ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ،
ﺑﻌﺪ ﻣﺜﻞ ﺳﯿﺨﺎﯼ ﮐﺒﺎﺏ ﻫﯽ ﺩﻭﻧﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺍﺯﺍﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺗﺎﺁﺧﺮ
ﺑﻬﺸﻮﻥ
ﺳﺮﻣﯿﺰﻧﯽ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺩﺭﭼﻪ ﻭﺿﻌﯿﻪ،ﻟﻮﺩ ﺷﺪﻩ ﯾﺎ ﻧﻪ !..
ﻭﺍﻻﺍﺍﺍﺍﺍ 

کباب..!

ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺒﺎﺏ ﺑﺎ ﺑﺮﻧﺞ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ ۹۰ % ﺣﻮﺍﺳﻤﻮﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ
ﺩﻭﺗﺎﺵ ﺑﺎﻫﻢ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﻪ 

پاستیل

ﺁﺧﻪ
ﭘﺎﺳﺘﯿﻞ ﭼﯿﻪ ؟ ﺳﻮﺳﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ …
ﻣﺮﺩ ﺍﻭﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺻﺸﻮ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﻭﺭﺩﺍﺭﻩ ﺑﺒﺮﻩ ﮐﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ
ﺍﯼ ﻫﯽ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﮕﯿﺮﻩ ﭼﺶ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻌﺪ ﺭﻭﺷﻢ ﺁﺑﻠﯿﻤﻮ ﺑﺮﯾﺰﻩ
ﺑﺰﺍﺭﻩ ﺩﻫﻦ ﻋﺸﻘﺶ 

شنل قرمزی..!!

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺷﻨﻞ ﻗﺮﻣﺰﯾﻮ ﻣﯿﺨﻮﻧﺪﻡ ...
ﺑﺮﺍﻡ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﯿﺶ ﺍﻭﻣﺪ !..
ﺁﻗﺎ ﮔﺮﮔﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮ ﮐﻪ ﻗﻮﺭﺕ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﻌﺪ ﻟﺒﺎﺳﺎﺷﻮ ﻣﯿﭙﻮﺷﻪ
ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻪ ﺗﻮﯼ ﺭﺧﺘﺨﻮﺍﺏ ﺗﺎ ﺷﻨﻞ ﻗﺮﻣﺰﯼ ﺑﺮﺳﻪ ...
ﺧﺐ !
... ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﮑﺎﺭﭼﯽ ﺷﮑﻢ ﮔﺮﮔﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ ...
ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ؟ !!
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﭼﺮﺍﺍﺍﺍﺍ؟ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺎ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺧﻨﮕﯿﻢ؟؟؟ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ؟؟؟

تفاوت را احساس  کنید

سه تا زن انگليسي، فرانسوي و ايراني با هم قرار ميگذارن که اعتصاب کنن و ديگه کارهاي خونه رو انجام ندهند تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يک هفته نتيجه کار رو به هم اعلام کنن. زن فرانسوي گفت: به شوهرم گفتم که من ديگه خسته شده ام، بنابر اين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه… خلاصه از اين جور کارها ديگه بريده ام. خودت يه فکري بکن، من که ديگه نيستم!
روز اول خبري نشد، روز بعدش هم همين طور. روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد در رختخواب. من هم هنوز خواب بودم، وقتي بيدار شدم رفته بود.زن انگليسي گفت: من هم مثل زن فرانسوي همون ها را گفتم و رفتم کنار. روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم ليست خريد رو کاملا تهيه کرده بود، خونه رو تميز کرد و گفت کاري نداري عزيزم؟ منو بوسيد و رفت.
زن ايراني گفت: من هم مثل شما همون حرف ها رو به شوهرم گفتم. روز اول چيزي نديدم، روز دوم هم چيزي نديدم. روز سوم هم چيزي نديدم... شکر خدا روز چهارم يه کمي تونستم با چشم چپم ببينم!

باز کجا...

ﺑﺎﺯ ﮐﺠﺎ ؟؟؟
ﺳﻮﺍﻟﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ۲ﺳﺎﻝ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﯽ
ﻭ ﯾﻬﻮ ﺑﺨﻮﺍﯼ ﺍﺯ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺑﺸﯽ ﺣﺘﻤﺎ ﻣﯿﺸﻨﻮﯼ !

خربزه

ﺧﺮﺑﺰﻩ ﮐﻪ ﺳﻬﻠﻪ ..… ﻣﺎ ﻧﺎﺭﻧﮕﯿﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﯾﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻟﺮﺯﺵ
باشیم...

ضد دختر

ﻃﺮﯾﻘﻪ ﺭﻭﺍﻧﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺣﺮﮐﺖ :
ﺍﺯﺷﻮﻥ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ .
ﻋﮑﺲ ﺭﻭ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﻧﺸﻮﻥ ﻧﺪﯾﺪ 

پرستار شیطون

ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﯽ ﺩﻭﻧﯽ ﻓﺮﺩﺍ ﻋﻤﻞ ﻗﻠﺐ ﺩﺍﺭﻡ؟
ﭘﺴﺮ : ﺁﺭﻩ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﻢ
ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ؟
ﭘﺴﺮ ﺭﻭﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﻃﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺮ ﻣﯿﮕﺮﺩﺍﻧﺪ ﺗﺎ ﺩﺧﺘﺮ
ﺍﺷﮑﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﺵ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯿﭽﮑﺪ ﺭﺍ ﻧﺒﯿﻨﺪ
ﭘﺴﺮ : ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﻮﻧﻢ ﻋﺸﻘﻢ
ﺩﺧﺘﺮ : ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﭘﺴﺮ : ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﻋﺰﯾﺰﻡ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﺳﺨﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎﻋﺖ
ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺩﺍﺷﺖ
ﻫﻮﺷﯿﺎﺭﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ
ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺴﺮ ﺭﺍ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺟﻮﯾﺎﯼ ﺍﻭ ﺷﺪ
ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ : ﺁﺭﻭﻭﻡ ﺑﺎﺵ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺗﻮ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﮐﻨﯽ
ﺩﺧﺘﺮ : ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ
ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ
ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ : ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺳﺮﻧﮓ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﺨﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻟﯽ
ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﮐﯽ ﻗﻠﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻫﺪﯾﻪ ﮐﺮﺩﻩ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺑﯽ ﺩﺭﻧﮓ ﮐﻪ ﯾﺎﺩ ﭘﺴﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻧﺶ ﺟﺎﺭﯼ
ﺷﺪ : ﺁﺧﻪ ﭼﺮﺍ؟؟؟؟؟؟
ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﯽ ﺍﻣﺎﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ : ﺷﻮﺧﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺑﺎ !
ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺸﺎﺷﻪ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺂﺩ ﺧﺨﺨﺨﺦ

"مستضعف

چندروزپیش بود.صبح زود بیدار شدم که برم دانشگاه. 

چون عجله داشتم بجای 5000 تومنی یه پونصدی از کشوم برداشتمو زدم بیرون. 
سوار تاکسی که شدم دیدم اووووف یکی از خانومای آس و خوشتیپ کلاس جلو نشسته! 
یه کم که گذشت گفتم بزار کرایه شو حساب کنم نمک گیر شه بلکه یه فرجی شد! 
با صدایی که دو رگه شده بود پونصدی رو دادم به راننده و گفتم: 
کرایه یخانوم رو هم حساب کنید! 
دختره برگشت عقب تا منو دید کلی سلام و احوالپرسی و تعارف که نه ... 
اجازه بدین خودم حساب میکنم و این حرفا! 
منم که عمرا این موقعیتو از دست نمیدادم و کوتاه نمی اومدم! 
می گفتم به خدا اگه بزارم!تمام این مدتم دستم دراز جلوی راننده! 
همه شم میدیدم نیشِ راننده بازه! خلاصه گذاشت حسابی گلوی خودمو پاره کنم، 
بعدش گفت : چطوره با این پونصدی کرایه ی بقیه رو هم تو حساب کنی؟! 
یهو انگار فلج شدم.آخه پول دیگه ای نداشتم! 
الکی سرمو کردم تو جیبمو وقت کشی تابلوُ که دیدم خانوم خوشتیپ 
کرایه ی جفتمونو حساب کرد!ولی از خنده داشت میترکید! :| 
داشت گریه ام می گرفت که اس.ام.اس داد و گفت: 
پیش میاد عزیزم ناراحت نباش! موافقی ناهارو با هم بخوریم؟! 
حالا من بیچاره شارژ هم نداشتم جواب بدم! :( 
خلاصه عین اسکلا انقد بهش زل زدم تا نگام کنه و گفتم : باشه !! 
این شد که ما چند روزه باهم دوستیم

ولی امروزکه گوشیشو نگاه کردم دیدم اسمِ منو "مستضعف"SAVE کرده ...!

(یه جمله فیس بوکی بودا مربوط به خودم نیس)

فیس پوک

ﻃﺮﻑ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﻧﻮﺷﺘﻪ : " ﻟﻌﻨﺘﯿﺎ ..! ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮐﻮ
ﺑﺴﺘــــﻦ :|
ﺑﻌﺪ ﮐﻠﯽ ﻣﻠﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺻﺤﻨﻪ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺯﯾﺮﺵ ﮐﺎﻣﻨﺖ
ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﮐه
ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﻧﮕﻮﻭﻭﻭﻭ !!
+ ﺗﻮﺭﻭ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﺱ ﻣﯿﮕﯽ؟؟
+ ﺣﺎﻻ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﯿﻢ؟؟؟!
+ ﻧــــــــــــﻪ ! ﻣﻦ ﺑﺪﻭﻥ ﻓﯿﺴﺒﻮﮎ ﻣﯽ ﻣﯿﺮﻡ!
+ ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻣﻠﯽ ﺷﺪ، ﺭﻓﺖ :|
+ ﻣﻮﻗﺖ ﺑﺴﺘﻦ ﯾﺎ ﺩﺍﺋﻤﯽ؟؟
+ ﻣﯿﺸﻪ ﻟﯿﻨﮏ ﺧﺒﺮﺷﻮ ﺑﺬﺍﺭﯼ ﺍﯾﻨﺠﺎ؟؟؟
ﻓﻚ ﻛﻨﻢ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺴﺘﻦ ﺍﻳﻨﺎ ﺗﻮﺵ ﮔﻴﺮ ﻛﺮﺩﻥ

ﺣﻀﺮﺕ ﻧﻮﺡ

ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻡ ﺣﻀﺮﺕ ﻧﻮﺡ ﮐﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻧﻮﻉ ﺣﯿﻮﻭﻥ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﺑﻮﺩﻩ ، ﺑﺎﺑﺎ ﺧﺐ ﻣﺜﻼ ﭘﻨﮕﻮﺋﻦ ﻭ ﺯﺭﺍﻓﻪ ﻭ ﺧﺮﺱ ﭘﺎﻧﺪﺍ ﮐﻪ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺍﻗﻠﯿﻢ ﻧﻤﯿﮕﻨﺠﻨﺪ. 
ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﻗﻄﺐ ﺷﻤﺎﻝ ﻭ ﭼﯿﻦ؟ !! 
ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﻣﺜﻼً ﻓﻼﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﺳﺮِ ﮐﺎﻧﺎﻝِ ﺳﻮﺋﺰ ﺑﺎﺷﯿﺪ !!... 
ﻧﻪ ﺧﺪﺍﯾﯽ؟؟؟؟ 
ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ؟؟

اعتراف های جالبب!!!!

اعتراف میکنم زمان مدرسه دبیرم بهم گفت: 
از کلاس برو بیرون، تو با کارات به ساحت مقدس کلاس توهین میکنی. 
منم هرهرهر خندیدم و با اعتماد به نفس گفتم: شما انقدر بی سوادی به ساعت میگی ساحت



دوست عزیز شماهم اعترافتو بگو

ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ " : ﻭﺍﯾﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯿﯽ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺳﻮﺳﮏ
ﺍﻭﻣﺪﻩ "
ﮐﺎﻣﻨﺖ ﭘﺴﺮﺍ :
*ﺳﻮﺳﮑﺘﻮﻧﻢ ﻗﺸﻨﮕﻪ
* ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﻣﯿﻮﻣﺪﯾﻢ ﻣﯿﮑﺸﺘﯿﻤﺶ ﺑﺎ ﺭﻓﻘﺎ
* ﺳﻮﺳﮑﺖ ﺑﺸﻢ ﻋﺸﻘﻢ ؟!
* ﭼﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺗﺤﺘﻪ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻢ :|
* ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺘﻢ ﺳﻮﺳﮏ ﺧﻮﻧﺘﻮﻥ ﺑﺎﺷﻢ
ﻣﯿﮑﺸﺘﯿﻨﻢ
*ﺧﯿﻠﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﺷﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ
* Biiiiiiig Nice
* ﺳﻮﮐﺴﯽ ﺑﻮﺱ ﺑﻮﺱ ﺑﯿﻠﯽ ﺑﺎﻟﯽ ﻋﺠﻘﻢ :|
* ﻣﻨﻮ ﯾﺎﺩ ﺷﮑﺴﭙﯿﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯽ

دختر چیست؟؟؟!

دختر چیست ؟ . . . . 





دختر موجودیست زیبا و دوست داشتنی که خداوند برای حفظ آرامش پسرها اونارو آفریده وکسی جز دخترا نمیتونن پسرارو تحمل کنن. 
چیه؟؟؟ 
انتظار داشتی ازشون بد بگم ؟؟؟؟ 
برو داداش ما از اوناش نیستیم

منو فراموش میکنی؟!؟!؟....

پسرک با ناراحتی پرسید :
.
.
.
.
.
.
.
.
آیا مرا فراموش می کنی ؟؟؟
دخترک با بغض پاسخ داد :
چگونه فراموشت کنم
در حالی که اسم تو پسورد ایمیل من است ؟؟؟!!!
چشمان پسر پر از اشک شد ...
پسرک سریع به خانه برگشت ،
ایمیل دختر را دزدید و با دوست های او دوست شد ...

واقعا ما چه موجوداتی هستیم؟؟؟؟؟؟

نژاد انسان ها

روزی دختر کوچولویی از مادرش پرسید مامان  نژاد انسان ها از کجا اومد ؟ مادر جواب داد  خداوند آدم و حوا را خلق کرد. اون ها بچه دار شدند و این جوری نژاد انسان ها به وجود اومد دو روز بعد دخترک همین سوال رو از پدرش پرسید. پدرش پاسخ داد: خیلی سال پیش میمون ها تکامل یافتند و نژاد انسان ها پدید اومد . دختر کوچولو که گیج شده بود نزد مادرش رفت و گفت : مامان؟ تو گفتی خدا انسان ها رو آفرید ولی بابا میگه انسان ها تکامل یافته ی میمون ها هستند من که نمی فهمم !
مادرش گفت: عزیز دلم خیلی ساده است. من بهت در مورد نژاد و نسل خودم گفتم و بابات در مورد نسل خودش !!!

بوسه

مردی به همسرش این گونه نوشت:

عزیزم این ماه حقوقم را نمی توانم برایت بفرستم به جایش 100 بوسه برایت فرستادم. 

عاشقتم اميدوارم حالت خوب باشه 

همسرش بعد از چند روز اینجوری جواب داد : 

عزیزم از اینکه 100 بوس  برام فرستادی نهایت تشکر را می کنم . ریز هزینه ها :

1) با شیر فروش به 2 بوس به توافق رسیدیم.

2) معلم مدرسه بچه ها با 7 بوس به توافق رسیدیم ! 

3) صاحب خانه هر روز می اید و 2-3 بوس از من می گیرد .

5) با سوپر مارکتی فقط با بوس به توافق نرسیدیم بنابرین من آیتم های دیگری هم به او دادم. 

5) سایر موارد 40 بوس . 

نگران من نباش!!  هنوز 35 بوس دیگر برایم باقی مانده که امیدوارم بتونم تا اخر این ماه با اون سر کنم .

روش هایی خنده دار برای کلافه کردن خانم ها

 


وقتی بعد از یک روز شلوغ براتون غذا درست کرد و با تمام خستگی کنارتون نشست بهش بگید:ممنون عزیزم ، خوب شده ، ولی کاش قبل از درست کردنش به مامانم زنگ میزدی و طرز تهیه این غذا رو ازش میپرسیدی ...

 

وقتی در جمع فامیل خودتون هستید شکم بزرگ پدر زنتون رو سوژه خنده همه قرار بدهید.

 

از صبح کتونی پا کنید و تا شب هم از پاتون در نیارید تا جورابتون بوی گربه مرده بگیرد و بعد با همان جورابها برید توی رختخواب.

 

به صورتش نگاه کنید و باحالتی متاثر بگید:عزیزم چقدر پیر شدی..

 

وقتی تخمه میخورید پوستهای تخمه را هر جای بریزید غیر از بشقاب جلوی دستتون.

 

همیشه آب را با بطری سر بکشید.

 

وقتی زنتون حواسش کاملا به شماست وانمود کنید زنتون رو ندیدید و یواشکی به بچه هایتون بگید:دوست دارید براتون یک مامان خوشگل بیارم!!.

 

وقتی با تلفن صحبت میکنید به محض ورود همسرتون با دستپاچگی بگید :باشه ، من بعدا بهت زنگ میزنم ..و سریع گوشی رو قطع کنید..

 

همیشه از گیرایی چشمهای دختر خاله ترشیده اتون تعریف کنید..

 

خاطرات شیرین دوران مجردی خودتون رو با دوست دخترهای داشته و نداشته خودتون براش تعریف کنید..

 

وقتی با اون تو رستوران هستید با صدای بلند باد گلو بزنید..

 

او را با اسمهای مختلف مثل :سمیرا ،مریم ، پریسا، آتنا، شیوا... صدا کنید و بعد بگید ببخشید عزیزم این روزها حواسم زیاد جمع نیست .

 

این مطلب فقط جنبه سرگرمی و طنز دارد،لطفا این روشها را به کار نبرید و یا سعی کنید یک چادر مسافرتی خوب یا ماشین راحت بخرید که شبهای که قرار است بیرون از خونه بخوابید ، زیاد سختی نکشید..

اعترافهای تکان دهنده


وقتی پدرم روزنامه میخونه روزنامه رو وسط آسمون و زمین تو هوا جلوی صورتش نگه میداره، اعتراف میکنم بچه که بودم یواشکی میرفتم پشت روزنامه طوری که پدرم منو نبینه و با مشت چنان میکوبیدم وسط روزنامه، پاره که میشد هیچ، عینکش می افتاد و بابا کل مطلب رو گم میکرد. کلاً پدرم 30ثانیه هنگ میکرد. بعد یک نگاه عاقل اندر سفیهی به من میکرد و حرص میخورد. اما هیچی بهم نمیگفت و من مانند خر کیف میکردم. تا اینکه یه روز پدرم پیش دستی کرد و قبل از من روزنامه رو کشید و با داد گفت: نکن بچـه. منم هول شدم مشت رو کوبیدم تو عینکه بابام. عینک شکست. من 5 روز تو شوک بودم!!

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

اعتراف میکنم تا سنه 13-12 سالگی تحت تاثیر حرفای مادربزرگم که خیلی تو قید و بند حجاب بود با روسری می‌شستم جلوی تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت میکشیدم. زیاد میخندید فکر میکردم بهم نظر داره!!

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

اعتراف میکنم بچه که بودم همیشه دلم میخواس یه جوری داداش کوچیکمو سر به نیس کنم! رفتم بقالی مرگ موش بگیرم آقاهه که میدونس چه فسقل مشنگیم بجاش آرد بهم داد منم ریختم تو قابلمه نهار! سر سفره وقتی همه شروع کردن به خوردن یهو گریه‌ام گرفت! با چشای خیس تا ته غذامو خوردم ک همه با هم بمیریم!!

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

احمقانه ترین کار زندگیم این بود که سعی کردم مفهوم ای دی اس ال رو برا مادربزرگم توضیح بدم!!

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

اعتراف میکنم راهنمایی که بودم به شدت جو گیر بودم، همسایگیمون یه خانومه بود که تازه از شوهرش طلاق گرفته بود، شوهره هم هر روز میومد و جلو در خونش سر و صدا راه مینداخت، خیلی دلم واسه خانومه میسوخت. یه روز که طرف اومده بود عربده کشی، تصمیم گرفتم که برم و جلوش در بیام. رفتم تو کوچه و گفتم آهای چیکارش داری؟ یارو یه نگاه بهم انداخت و یه پوزخندی زد و به کارش ادمه داد، منم سه پیچش شدم، وقتی دید من بیخیالش نمیشم گفت اصلا تو چیکارشی؟ منم جوگیر، گفتم لعنتی زنمه!!

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

سوار اتوبوس شدم، رفتم تو، قسمت آقایون پیش یه آقایی نشستم و از خستگی خوابم برد، نزدیک مقصد دیدم زانوم درد میکنه فهمیدم آقایه کناری 3-2 بار با کیفش کوبیده تو پام تا بیدارم کنه چون میخواست پیاده بشه و من جلوش رو گرفته بودم، خیلی شاکی نگاش کردم، راننده هم بالا سرم بود. آقاهه گفت : ببخشید خانم 5 بار صداتون کردم نشنیدین، ترسیدیم. اعتراف میکنم برای اینکه ضایع نشم که مثل خرس خواب بودم وانمود کردم که کَر هستم و با زبون کر و لالی و طلبکارانه عصبانیتم رو نشون دادم، مرد بیچاره اینقدررررر ناراحت شده بود 10 دفعه با دست و ایما و اشاره از من معذرت خواهی میکرد!!

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

تو عروسی نشسته بودم یه بچه 3 ، 4 ساله اومد یک هسته هلو داد بهم، منم نازش کردم هسته رو گرفتم انداختم زیر میز، چند ثانیه بعد دیدم دوباره آوردش، این دفعه پرتش کردم یه جای دور دیدم دوباره آورد!! می خواستم این بار خیلی دور بندازمش که بغل دستیم بهم گفت آقا این بچس سگ نیست! طرف بابای بچه بود!!

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

با کلی شوق و ذوق رفتم خونه، می گم پدر جان استادمون گفت بین همه ی کلاس ها، من بالاترین نمره رو گرفتم. می گه: ببین دیگه بقیه چقدر خنگن..

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

به مامانم می‌گم می‌خوام یه خونه جدا بگیرم و مستقل بشم؛ می‌گه برو... برو مستقل شو... برو ایدز بگیر.......!!!

∞.∞.∞.∞.∞اعترافات خنده دار∞.∞.∞.∞.∞.∞

و یك تجربه دردناك كه برا خودم اتفاق افتاده هیچ وقت به رنگ قرمز و آبی رنگ شیر توالت اعتماد نكن!!!!!!!!!


دوستان شماهم تو ادامه مطلب اعتراف کنید

قبلنا!!!

قبلنا پسرا واسه دوست شدن با دخترا خیلی تلاش میکردن ...
قبلنا پسرا پای یه دختر می نشستن تا به دستش بیارن ...
قبلنا دخترا یه حجب وحیایی داشتن ...
قبلنا دخترا هر دقه عاشق یه پسر نمیشدن ...
قبلنا اسم دوست دختر و دوست پسر که می اومد سنگین بود ...
حالا با اسم جی اف و بی اف وزنش رو هواست ...
همه چی شده بچه بازی ...
دوست داشتنا بده بستون شده ...
تا پول نداشته باشی ...
تا رنگ موهات طلایی نباشه و ابروهات نره تا بنا گوشت ...
تا ماشین زیره پات نباشه و پول واسه خرج کردن ...
تره برات خورد نمیکنن ...
هر چی قیافه ها عجیب غریب تر ...
هر چی بی حیایی ها بیشتر ...
خاطرخواه های دروغی یکی دو روزه بیشتر ...

داریم به کجا میرسیم ما ...

گول نخوریدا!!!

ﺍﯾﻦ ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺪﯾﺪﺍ ﺗﻮ ﭘﺴﺖ ﻫﺎﺷﻮﻥﺍﺯ ﭘﺴﺮﺍ ﺗﻌﺮﯾﻒ
ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﻣﯿﮕﻦ ﻣﺮﺍﻡ ﺧﻮﺑﻪ ﻭ ﭘﻮﻝ ﻭ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻭ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻣﻬﻢ
ﻧﯿﺴﺖ.
ﻓﻬﻤﯿﺪﻥ ﺷﻮﻫﺮ ﮐﻪ ﺳﻬﻞ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﻡ ﮔﯿﺮﺷﻮﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ
ﺩﯾﮕﻪ!!!
ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻢ ﭘﺴﺮﺍ ﻣﻘﺎﻭﻡ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺍﺻﻼ ﮔﻮﻝ ﻧﺨﻮﺭﯾﺪ :

فانتزی

اینم به خاظر گل روی آقا سعید :دی
اﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﯼ ﺍﺻﻠﯿﻢ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﺳﺮﻣﺎﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺳﺎﺩﻩ
ﺑﺮﻡ ﺩﮐﺘﺮ ﯾﻬﻮ ﺑﮕﻦ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻻﻋﻼﺝ ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻓﻘﻂ ۱ ﺳﺎﻝ
ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﻤﻮﻧﯽ ! ﻣﻨﻢ ۱۱ﻣﺎﻩ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﺗﻮ ﺳﯿﻨﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﮐﻨﻢ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﻃﺮﺍﻓﯿﺎﻥ ﯾﺎ ﻫﻤﮑﻼﺳﯿﺎﻡ
ﺍﺫﯾﺘﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺯ ﺭﻭ ﻓﺎﺵ ﮐﻨﻢ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺗﻮ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺣﯿﺮﺕ
ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺯﺑﻮﻧﺸﻮﻥ ﺑﻨﺪ ﺑﯿﺎﺩ … ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ
ﺣﯿﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺍﻓﻖ ﺗﺮﮎ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻮﺭ
ﻣﺤﻮ ﺑﺸﻢ ﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﺻﺪﺍﻡ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﺑﯿﺎﻥ ﺑﻬﻢ ﻧﺮﺳﻦ
ﻭ ﺑﻘﯿﻪ ﯼ ﻋﻤﺮﺷﻮﻧﻮ ﺗﻮ ﺣﺴﺮﺕ ﻭ ﻏﻢ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺬﺍﺏ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻦ ﮐﺼـﺎﻓـﻄــﺎ !!!
ﺍﺧﯿﺮﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﮐﺎﻣﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ :
ﺑﻌﺪکه ۱ﺳﺎﻝ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻤﻮﻧﻢ ﻭ
ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﻫﻮﯾﺘﻤﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﻡ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﻪ
ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﻭﻣﺪﻩ ؛ ﺑﻌﺪ ﻋﺬﺍﺏ
ﻭﺟﺪﺍﻧﺸﻮﻧﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺣﺎﻝ ﮐﻨﻢ !

ترفند ها

تا حالا دقت کردین راننده تاکسی هایی که بیشتر باهات گرم میگیرن و حرف میزنن...
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
کرایه بیشتری میگیرن و تو هم روت نمیشه چیزی بگی ؟

گود بای پارتی جعفر

بالاخره گرفتنشون!!!!!! خخخخخخخخخ