سه تا زن انگليسي، فرانسوي و ايراني با هم قرار ميگذارن که اعتصاب کنن و ديگه کارهاي خونه رو انجام ندهند تا شوهراشون ادب بشن و بعد از يک هفته نتيجه کار رو به هم اعلام کنن. زن فرانسوي گفت: به شوهرم گفتم که من ديگه خسته شده ام، بنابر اين نه نظافت منزل، نه آشپزي، نه اتو و نه… خلاصه از اين جور کارها ديگه بريده ام. خودت يه فکري بکن، من که ديگه نيستم!
روز اول خبري نشد، روز بعدش هم همين طور. روز سوم اوضاع عوض شد، شوهرم صبحانه را درست کرده بود و آورد در رختخواب. من هم هنوز خواب بودم، وقتي بيدار شدم رفته بود.زن انگليسي گفت: من هم مثل زن فرانسوي همون ها را گفتم و رفتم کنار. روز اول و دوم خبري نشد ولي روز سوم ديدم شوهرم ليست خريد رو کاملا تهيه کرده بود، خونه رو تميز کرد و گفت کاري نداري عزيزم؟ منو بوسيد و رفت.
زن ايراني گفت: من هم مثل شما همون حرف ها رو به شوهرم گفتم. روز اول چيزي نديدم، روز دوم هم چيزي نديدم. روز سوم هم چيزي نديدم... شکر خدا روز چهارم يه کمي تونستم با چشم چپم ببينم!